چشم بهی مدار از این بدسگال قوم


کاینجا شرافت همه کس دست خوردنی است

تاج غرور و فخر ز سرها فتادنی


نقش وفا و مهر ز دل ها ستردنی است

جز نقش نابکار « زر» آن هم ز دست غیر


دیگر نقوششان همه از یاد بردنی است

اقوام روزگار به اخلاق زنده اند


قومی که گشت فاقد اخلاق ، مردنی است